جمشید هاشم پور

خلاصه داستان:سه زن از سه نسل و از سه طبقه اجتماعی متفاوت، ناگهان متوجه می شوند که هووی همند! اولین واکنش آن ها انتقام از شوهرشان است اما این فقط آغاز ماجراست…

خلاصه داستان:یک نویسنده پس از سال های طولانی به ایران برمی گردد و به خانه دوست دیگرش که او هم نویسنده است، می رود. آن ها سفری را به چند شهر ایران آغاز می کنند...

خلاصه داستان:همسر فرشته (سعید) در یکی از بیمارستان های تهران بر اثر سانحه تصادف می میرد. پدر شوهر فرشته که مردی ثروتمند و مقتدر است و از ابتدا با ازدواج با آنان مخالف بود، بر خلاف قانون، حضانت بچه های پسرش را به عهده می‌گیرد و از مادرشان جدا می‌کند. فرشته می فهمد که پدر شوهرش قصد دارد بچه هایش را نزد عمه شان به خارج از کشور بفرستد. او اقدام قانونی می کند اما متوجه می شود زمان کافی برای رسیدگی به شکایت ندارد. بنابراین هنگام تعطیلات آخر هفته، بچه ها را با همیاری چهار نفر از دوستانش به خارج از شهر می برد و …

خلاصه داستان:برزو (هومن برق نورد) در آستانه اعدام قرار دارد. همسرش و پسر کوچکش به همراه برادر کوچک تر برزو و دوست برادرش همه تلاششان را می کنند تا در مجالس و جشن ها پول دیه وی را تهیه کنند. پول تهیه می شود، اما در شب قبل از زمان اعدام فرد یا افرادی به خانواده مقتول سه برابر دیه را می دهند تا رضایت ندهد. برزو اعدام می شود و برادر کوچک تر به دنبال دلیل آن می گردد که با اتفاقات عجیب و حقایق تلخی روبرو می شود...