لیلا در
اشیا از آن چه در آینه می بینید به شما نزدیک ترند در نتیجه یک تصمیم غلط، ناخواسته گرفتار پنهانکاری و ناگزیر از سکوت می شود. تنها دلخوشی الفت در فقدان پسرش در
شیار 143 ، رادیویی است که به کمر بسته و عادت کرده در سکوت به آن گوش دهد. بهار در
نفس هر چقدر که بزرگ تر میشود ساکت تر می شود و بیش از بیش به رویاهایش پناه می برد و فائزه، دختر عاشق و خوشحالِ
شبی که ماه کامل شد به تدریج به زنی اسیر و تنها تبدیل می شود که دیگر قادر نیست حتی یک کلمه با مردی حرف بزند که روزگاری نه چندان دور دلبسته اش بود.