این قسمت از سریال بی گناه طبق روال همیشگی با سکانسی از گذشته شروع می شود.
در جایی پرت و به دور از چشم بقیه افسر پرونده قتل بهرام با رشید قرار ملاقات گذاشته است و تمام مدارک بر علیه رشید را بازگو میکند و از او می‌خواهد سهمش را از گنج پرداخت کند تا او نیز پرونده را مختومه اعلام کند.
در زمان حال رشید و ابریشم در حال صرف صبحانه با یکدیگر گفتگو می‌کنند،ابریشم با یادآوری اینکه بهمن مصمم است که حتما قاتل بهرام را پیدا کند رشید را به فکر می برد.
یلدا آماده شده که به کثرتی برود،رفتاری که اعضای خانواده اش با گوشه و کنایه و واضح با آن مخالفت کرده اند.
یلدا و کثرتی روزشان را با یک قرار عاشقانه و دلگرم شروع کرده اند،کافه،پارک،رفتن به کتابفروشی، دیدن تئاتر، خرید و …
از آن طرف عطا از پروین می‌خواهد که بیرون از خانه همدیگر را ببیند،پروین در هجوم سوال های سارینا گرفتار است که به چه دلیل آنها به یک قرار دو نفره می روند.
در دیدار آنها عطا به پروین میگوید که باید از هم جدا شوند چون ادامه ی این زندگی به نفع هیچ کدوم از اعضای خانواده نیست و بچه ها اینقدر بزرگ شده اند که بتوانند همچین مساله ای را درک کنند. پروین با اشک و بهت فقط نظاره گر رفتن عطاست.
پروین به منزل بر می‌گردد و سارینا با دیدن چهره ی آشفته و اشک آلود مادرش به حقیقت ماجرا پی می‌برد و خود را سراسیمه به سینا می‌رساند و میگوید باید هر طوری شده جلوی جدایی پدر و مادرشان را بگیرند.
سهراب که در حق منفرد نامردی کرده تمام سعی و تلاشش را میکند که منفرد را راضی به بخشیدن کند،به سراغش می‌رود اما منفرد حاضر نیست با او صحبت کند از طرف دیگر جانا را واسطه قرار میدهد که میانجی این قضیه باشد.
یلدا که به همراه کثرتی روز پر احساسی رو شروع کرده بود حالا نیمه شب به خانه برگشته است و در همان بدو ورود مورد مواخذه و سوال و جواب های سهراب قرار گرفته است، صدای بلند و تنش آنها فرشباف و ابریشم را متوجه اشان میکند وقتی یلدا مجبور به گفتن می‌شود با حجمی از مخالفت شدید پدر و مادرش قرار میگیرد،برایشان قابل درک نیست که چرا دخترشان حاضر شده با کسی ازدواج کند که همسن پدرش است.
بهمن در حالی که عکسها و خاطراتش با فروغ را مرور میکند در راه رفتن به فروشگاه فرشباف است.
باید در قسمت بعد شاهد آنچه که بین رشید فرشباف و بهمن می‌گذرد باشیم.
( 0 )
