امروز با یک پست دیگر در رابطه با انیمه حمله به تایتان در خدمت شما هستیم.  مطالبی که امروز آماده کرده ایم مربوط به خلاصه قسمت جدید این انیمه هستند که روز جمعه 12 اسپند ماه قسمت جدید پخش خواهد شد.

با ما همراه باشید.♥

عنوان این قسمت : <نامشخص>

دانلود قسمت 29 فصل چهارم حمله به تایتان

هشدار اسپویل!!!

“توجه داشته باشید با توجه به اینکه مانگا تمام شده و معلوم نیست هر قسمتی از انیمه دقیقا تا کدام قسمت از مانگا را پخش میکند لذا امکان ویرایش پست وجود دارد و اگر نمیخواهید اسپویل شوید پست را نگاه نکنید

لینک امتیازدهی به این قسمت در imdb

خلاصه

رمزی و هلیل دو کودکی که در قسمت قبل با ارن، میکاسا و … آشنا شدند در جوار درختی با یکدیگر درباره سرقت هایی که میکنند صحبت میکنند . آن دو کیسه ای دارند از اموال که به قصد یافتن جای بهتری برای زندگی آن اموال را پس انداز میکنند.. در همین حین شاهد فرار مردم درحنگل هستیم و زمین میلرزد و رمزی و هلیل صدای ناله و گریه های مردم رو درحالی که از ارن و ارتش تایتان های عظیم الجسه فرار میکنند میشنوند.

سکانسی از قبلا که ارن به مارلی امده بود را نشان میبینم که در ذهن خودش میگوید : خیلی زود همشون میمیرن.. نه یعنی من همشون رو میکشم. این تصمیم از قبل گرفته شده در آینده هم همین تصمیم رو میگیرن.همه چی از بین میره. خونه ها، حیوان ها، آدم ها، ارزوها، زندگی ها… در همین حین ارن به زنی باردار نگاه میکند و یاد مادرش می افتد و باخودش میگوید اگر اون بود چه فکری میکرد؟ یاد لحظه ای که پدرش با خانواده ریس درافتاد میفته و میگه: به احتمال خیلی کم الدیایی هایی که توی پارادایس میمیرن خیلی بیشتر از اون الدیایی هایی هست که خارج از جزیره میمیرن! و باخودش میگه که اگه الدیایی ها منقرض بشن مشکل تایتان ها برای همیشه حل میشه ولی نتیجش چیزیه که اصلا نمیتونم باهاش کنار بیام . همون لحظه س که تصادفی از نزدیک رمزی رو می بینه و یادش میفته که اون رو توی خاطرات اینده اش دیده بوده و احتمالا الان بایس بهش کمک میکنم. رمزی درحال جیب بری توسط مردم گرفته شده بود تا مجازات بشه و ارن بااینکه میدونه یروزی قراره بکشه این پسربچه رو نجاتش میده و میبره محل سکونتشون. ارن درحالی که گریه میکنه به رمزی میگه متاسفم … دقیقا همون لحظه رمزی به تایتان های عظیم الجسه درحال نگاه کردنه که اون خاطره ش با ارن رو به یاد میاره..

هرکس به سمتی میره و به فکر نجاته و ناامیدانه برای بقا تلاش میکنند.. هلیل به رمزی میگه ماهم له میشیم؟! رمزی میگه امکان نداره نباید ناامید بشی. تایتان ها نزدیک به این دو کودک شدن .. نهایت برروی زمین افتاده و زیر پای تایتان ها له میشوند.. ارن با خودش میگوید:وقتی فهمیدم انسان ها بیرون از دیوار هم وجود دارن من ناامید شدم! من آرزو میکردم همه چی بالاخره یجوری از بین بره . متاسفم.. ارن یاد حرف های ارمین وقتی بچه بودن میفته و هر چیزی وجود داره رو نیست و نابود میکنه و میگه:از روزی که بدنیا اومدم جلوی چشمام تنها چیزایی که گذاشتن رو باید همه دنیا ببینن این یعنی آزادی محض.. رهایی..هرکس برای بقای خود میکوشد فرار کند؛ وبرانی های بی شماری رخ میدهد.

آرمین و الدیایی ها که الان روی قایق هستند رو می بینیم. ارمین مشغول صحبت با آنی درباره اوضاع و اینکه چقدر از مارلیایی هارو کشته هست.. هانجی و دیگر افراد همراه آزومابیتو و افرادش رو کنار هم می بینیم. فالکو که تازه بهوش امده و از جزئیات باخبر شده فریاد میکشد..آنی که حسابی ناامیده شده و توان جنگیدن ندارد با میکاسا صحبت میکنند و میکاسا متوجه حس آنی به ارمین میشود.. آنی میپرسه بخاطر نجات بشریت حاضری ارن رو بکشی ولی میکاسا جوابش منفیه چرا که هنوز به برگردوندن ارن امیدواره!

افراد درحال درست کردن کشتی هوایی هستن که پیک، فالکو و گابی رو به ازومابیتو میسپاره. بچه ها درحال رفتن به کشتی هستن که آنی با راینر و پیک صحبت میکنن و راینر بابت قضایای شروع عملیات از آنی معذرت خواهی میکنه و همه خداحافظی میکنن.. چیزی نمونده بود که سوار شن که یکهو سروکله ی فلوک پیدامیشه و شروع به تیراندازی میکنه اما میکاسا جلوش رو میگیره .. متوجه میشن که باک سوخت سوراخ میشه درهمین حین صدا و لرزه غرش ارن رو میشنون و متوجه میشن تایتان های عظیم الجسه در فاصله کمی قرار دارن..فلوک که داره میمره درتلاشه متقاعدشون کنه نرن و جلوی ارن رو نگیرن چونکه ارن تنها امیدشونه.. بااین حال تسلیم نمیشن..

آرمین و راینر هرکدوم میخوان بمونه و با مقابله با تایتان های عظیم، فرصت برای فرار بچه ها جور کنن ولی هانجی نمیذاره و خودش یک تنه تصمیم به مقابله میگیره.. بعد از کشتن چندین تایتان، آتش گرفته و براثر سوختگی میمیرد…و وقتی بلند میشه متوجه میشه که مرده و با روح اروین و دیگر همرزم های شهیدش مواجه میشه..

افراد در حال نقشه کشیدن برای مقابله با ارن هستن.. در حین صحبت کردن بودن که دوباره به مسیر ارن که میتونست با تمام الدیایی ها صحبت کنه فراخوانده میشن.. ارمین و بقیه درتلاشن ارن رو منصرف کنن ولی موفق نمیشن و ارن بهشون میگه اگه میخواید جلوی من رو بگیرید بایس منو بکشید و شما ازادین..

انی و ازومابیتو مشغول صحبت بودن که گابی و فالکو میان پیشش و میگن فالکو میتونه خاطرات زیک رو ببینه و میتونه اسمونو ببینه و حسش کنه و پرواز کنه.

پدر انی و خانواده راینر و فالکو و الدیایی های ساکن مارلی با قطار به سمت کشتی های فضایی میرن و ارتش مارلی اخرین امیدش رو برای نجات بشریت در پرتاب کردن بمب از بالا با کشتی های هوایی می بینه اما ناگهان می بینم زیک در درون تایتان حمله کننده قرار گرفته و الان تبدیل به تایتان حیوانی میشه! زیک جلوی تمام کشتی ها رو میگیره و منفجرشون میکنه.همه ناامید شده بودن که یکدفعه کشتی هوایی الدیایی ها میرسه و روی تایتان بینان گذار فرود میان و راینر و پیک به فرم تایتان درمیان و …

عکس های این قسمت

………….پایان………..