ترانه علیدوستیدر نمایی از سریال شهرزاد – کودتای 28 امرداد

شهرزاد روایتی است عاشقانه با بستر تاریخی که این روزها مهمان خانواده‌های ایرانی شده است. شهرزاد ما را با خود به زمانه‌ای نه چندان دور می برد که شاید دلمان برایش تنگ شده است.روایت تاریخی از سال 1332، با نماهای خوش رنگ و لعاب از فضای خانه های قدیمی و شهر که دل‌مان را با خود به آن سال ها می برد.

حسن فتحی خالق پهلوانان نمی میرند، شب دهم، مدار صفر درجه، میوه ممنوعه، در مسیر زاینده رود، زمانه و … این بار شهرزاد را در قاب شبکه نمایش خانگی به تصویر در آورده. فتحی در شهرزاد رد پایی از پهلوانان نمی میرند، مدار صفر درجه و شب دهم را به جای گذاشته و به عبارتی روایت داستان های عاشقانه همراه با اتفاقات سیاسی و تاریخی روزگار و معماهای پلیسی در تمام کارهای فتحی دیده شده است.

شهرزاد بازگو کننده قصه ای از قربانیان خانواده، شهر و جامعه ای است که تحت سلطه بزرگی هستند به نام بزرگ آقا. شهرزاد، قربانی انتخاب پدر می شود همانطور که خواهرش حمیرا پیش از او قربانی انتخاب پدرش شده و تن به ازدواج اجباری داده است. قباد قربانی انتخاب عمویش شده و تن به ازدواج اجباری با دختر عمویش شیرین می دهد. شیرین هم قربانی تربیت نادرست پدرش شده است و به طور کلی شخصیت های فیلم، دایره وار، قربانی تصمیمات بزرگ آقا شده اند؛ مرد سیاست مدار و مرموزی که هنوز شخصیت او کامل شناخته نشده و با هر سکانسی که جلوتر می رویم قسمتی از چهره ی واقعی او نمایان می شود.

وقتی قسمت های اولی سریال، را می بینیم برخی از شخصیت ها را سریع قضاوت می کنیم که بعدها در قسمت های بعدی متوجه می شویم اشتباه کرده ایم! شهرزاد یادآوری می کند که در زندگی روزمره ما آدمیان قضاوت عجولانه صحیح نیست و هر عملی بنا به دلایلی رخ داده است؛ برای مثال در قسمت های اولی فیلم حسابی دلمان برای شیرین می سوزد و نفرتمان از قباد بیشتر می شود، اما رفته رفته، گره های فیلم باز می شود و پی به وجود بی آلایش قباد می بریم.

این فیلم نشان می دهد که قباد دستخوش اتفاقات روزگار است. مرگ زود هنگام پدر و از دست دادن مادر و بزرگ شدن در کنار عمویی مستبد او را از هر گونه انتخابی در زندگی‌اش باز می دارد، تا جایی که وقتی شهرزاد از او درباره تابلویی که می خواهند به دیوار بزنند نظر خواهی میکند، قباد شگفت زده و متعجب می شود و اعتراف می کند تا به حال هیچکس، نظر او را در رابطه با هیچ چیز نپرسیده است! همین مسایل باعث می شود که رفته رفته قباد در کنار شهرزاد معنای زندگی را بفهمد.

از نکات مثبت این فیلم، انتخاب درست و بجای بازیگرانی است که هر کدام به درستی نقش خود را ایفا کرده و بازی باورپذیری را از خود به نمایش گذاشتند . از بازی های برجسته این سریال می توان به بازی بی نظیر استاد علی نصیریان اشاره کرد که با بازی بی نقص خود بار اصلی سریال را به دوش کشیده است، همچنین بازی شهاب حسینی که توانسته از پس ایفای نقش یک جوان لاقید و خسته از زندگی به درستی بربیاید.

در کنار انتخاب بازیگران، صحنه ها، دکور، لباس، تدوین و دیگر عوامل فنی سریال که بگذریم، باید اعتراف کرد موسیقی و ترانه به شدت به کمک این فیلم آمده، تا جایی که ترانه «کجایی» با سدای محسن چاووشی به شدت میان طرفداران این فیلم گل کرده است؛ ترانه ای که در یک سکانس به یاد ماندنی به بیننده، معرفی شد و دست به دست چرخید تا هم محسن چاوشی هم اهالی شهرزاد، یک شبه نقل محافل شوند.

در این بین نقدهایی نیز به این سریال وارد شده که استحکام و بنیه قوی این سریال به لحاظ فنی و هنری، این نقدها را کمرنگ می کند. از سوی دیگر، شهرزاد ملودرامش را به سادگی و به دور از زیاده گویی و پلان های خسته کننده و اضافی بیان می کند. طوری که پس از نمایش 14 قسمت از این سریال، مخاطب نه تنها خسته نشده، بلکه به خاطر غیرقابل پیش بینی بودنش، بی صبرانه منتظر پخش قسمت های دیگر این سریال است. امید است که «شهرزاد» در ادامه نیز همین روند را پیش بگیرد و با پایانی خوب، لذت دیدن یک سریال ناب ایرانی را بر وجودمان بر جای بگذارد.

بن مایه: سایت فردا